سرای من

الا یا ایها السافی ادر کاسا و ناولاها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

سرای من

الا یا ایها السافی ادر کاسا و ناولاها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

زکی پس کی مملکت رو بگردونه...

 

سلام امیدوارم حال همتون خوب باشه یه مطلبی رو یه جایی خوندم گفتم بد نیست بگم ببینم نظر شما چیه

 

یه خبرنگار خارجی که اومده بود ایران از یه مسجد دیدن میکنه  و مردم رو میبینه که قابلمه به دست برای گرفتن غذا صف کشیدن . 

از یه نفر میپرسه : مگه اینجا مسجد نیست مگه مردم نباید اینجا نماز بخونن

طرف جواب میده : نه اگه نماز جماعت میخوای برو دانشگاه تهران

- ولی تکلیف تحصیلات چی میشه ؛ تحصیل کرده ها کجا میرن

- اگه منظورت روشنفکرا و استادهاست پس برو یه سری به زندان اوین بزن !!

- زندان!؟ پس خلافکارها رو چیکار میکنید

- زکی !!! پس کی مملکت رو بگردونه....

 

خوب دوستان میخواستم بگم که هر برنامه ای  میخوایین تو قسمت نظرات بگین من میزارم اینجا

قربون همتون

 

تولدم مبارک

 

دلم می‌خواد بنویسم. از اینجا. از دنیایی که توش زندگی می‌کنم. از دیروز از امروز از فردا. از آدم‌هایی که تو این دنیا زندگی می‌کنند. از آدم‌هایی که دیگه نیستند ولی بودند. از آدم‌هایی که فردا می‌آیند. بنویسم از خوشه‌های طلایی گندم که زیر نور آفتاب می‌درخشند. از شالیزارهای سرسبز شمال. از تو. به نام تو. به نام تو ای پدید آورنده عشق و دوستی. به نام آسمان آبی دل عاشقان. به نام چشمه‌های دوستی و صفا. به نام حضرت دوست. بنویسم تا بدونی که هستم. بدونی که دوستت دارم. می‌نویسم تا دوستم داشته باشی. می‌نویسم تا همیشه با من بمانی. همیشه و همه جا در کنار من ای آشنای غریب. تولدت 20 سالگی‌ات مبارک مسعود جان، سایه‌ی همیشه همراه من. تولدت مبارک...